* بازیهای رومیزی و قدمتی به عمر تمدن
هنوز و همچنان باستان شناسها بقایایی از حضور انسانها را در گوشه و کنار جهان کشف میکنند و با هر کشف جدید، مبدا تمدن چندین هزار سال جابهجا میشود. این مقاله در مورد تمدن و چگونگی شکلگیری آن نیست. در مورد چیزهایی است که بر شکلگیری تمدن تاثیرگذار بودهاند. هزاران سال پیش و به دلایل مختلف، انسانها به دور هم جمع شدن روی آوردند. اما دور هم جمع شدن در یک غار تاریک، بدون برق و بدون زبانی مشترک برای گفتگو، بسیار حوصله سر بر بود. هرچند آنها به احتمال زیاد کارهای گوناگونی برای انجام دادن داشتند و شاید در فصولی از سال، حتی برای انجام کارهای روزمره هم زمان کافی نداشتند. اما نیکان ما برای همان زمانهای خالی بین شکار، جستجو و کارهای روزمره و بیشتر به منظور آموزش، راه حل مناسبی به کار بردند، بازی. کارهای سادهای مانند گلاویز شدن، چیزی را نشانه گرفتن، چیزی را پرتاب کردن، دنبال هم دویدن، قایم شدن و ترساندن، از یک بلندی بالا رفتن، همه و همه به نوعی بازیهایی محسوب میشدند به هدف بالا بردن مهارتهای زندگی.
همین بازیهای ساده با پیشرفت تمدنها و به خصوص بعد از به وجود آمدن زبان، کمی عمیقتر و پیچیدهتر شدند. صرفا فقط وقتگذرانی و آموزش نبودند. به مرور زمان، قوانین به بازیها اضافه شدند. کمکم تبدیل به رقابت و بعدها تبدیل به ورزش شدند. مردم را گرد هم آوردند وحاکمان را تشویق کردند تا برای اجتماعات مردمی، استادیومهای کوچک و بزرگی بسازند.
بازیهای فیزیکی یا همان ورزشها بیشتر منحصر به بردهها، کارگرها، رعایا و به طور کلی اقشار ضعیف جامعه بود. آنهایی که هیچ راه دیگری برای به دست آوردن پول و آزادی نداشتند به جز مبارزه. اما محدودیتهای طبقاتی در آن زمان، مانع حضور درباریان در میدانهای مسابقه و مبارزه میشد. آنها عمدتا نظارهگر بودند. نکته اینجاست که آنها هم مانند ما، هنگام بازی کردن و تماشای بازی، دوپامین، آدرنالین، سروتونین و اکسیتوسین ترشح میکردند و همین شور و هیجان، آنها را به فکر انداخت تا شبیهسازهایی اختراع کنند که شاید بتوانند این هیجان را در مقیاس کوچکتر تجربه کنند. آنها شروع به ساختن بازیهای رومیزی کردند.
شواهد و مستندات زیادی در مورد اولین بازیهای رومیزی وجود دارد. آنها عمدتا شبیهسازهای هستند که شکار، مبارزه، جنگ، مدیریت منابع مالی و انسانی و آموزههای دینی را تداعی میکردند. مشهورترین آنها به دیوارنگارههای معبد «مِرکنِرا» در مصر مربوط میشود که در مورد یک بازی باستانی است به نام «سِنِت». با قدمتی حدود 5000 سال. یا یک بازی به نام «مِهِن» با چیزی حدود 4500 سال قدمت که با اقتباس از یک افسانه در مورد ایزد مارهای مصر طراحی شده و گویا هر دو نمادی از چرخهی زندگی و مرگ هستند یا زندگی پس از مرگ را تداعی میکردند. بازیهایی مثل «گو» و «لیوبو» از چین که حتی هنوز هم رایج هستند. تصاویری از تمدن آزتکها وجود دارد از ایزدی به نام «زوشیپیلی»، در کنار یک تختهی بازی که مربوط است به بازی «پاتولی». قطعههای یک بازی شامل تاس و مهره در شهر سوخته یافت شدهاند که نشان میدهد بازی کردن در ایران باستان قدمتی بسیار طولانی دارد. یا نشانههای گوناگون مربوط به رومیان، سومریان، یونانیان باستان و…
اما نکتهی مهم خود بازیها نیستند. در اینجا نیازی به دانستن جزئیات آنها نداریم. نکته مهم این است که هرچه تمدن بزرگتر بوده، سرگرمیهای پیچیدهتر و جدیتری داشته. یا شاید هم برعکس!
* تاثیر رنسانس بر بازیهای رومیزی
سفرمان را از دنیای باستان شروع کردیم. کمی به سمت امروز حرکت میکنیم و در سال 600 پس از میلاد و در حوالی هند به یک بازی برخورد میکنیم به نام «چاتورانگا». یک شبیهساز نبرد که در آن هر بازیکن با یک لشکر که از چهار بخش پیاده (پاده)، سواره (اشوارا)، ارابهها (راتا) و فیلها (هاستین) تشکیل شده، باید به مصاف حریف برود. «چاتورانگا» یک کلمهی سانسکریتی است و معنای آن چهار جز یا چهار بخش است. این کلمه از دو بخش چاتور به معنای چهار و انگا به معنای بخش یا عضو تشکیل شده. دلیل انتخاب این نام هم به قوانین اصلی بازی اشاره دارد. همین کلمه به چترنگ و امروزه به شطرنج تبدیل شده. این بازی کمکم در ایران گسترش یافته و از طریق روم به اروپای میانه و اروپای غربی رسیده.
در دوران رنسانس و در حدود قرن شانزده میلادی، یک کشیش اسپانیایی به نام روی لوپز برای اولین بار کتابی درباره استراتژیهای برد در شطرنج نوشت و تحلیل خود را از بازی مکتوب کرد. از آن پس این بازی شکل کنونی خود را پیدا کرد و کمکم تبدیل به شطرنج مدرن شد. البته استراتژیهای برد در این کتاب گاهی معطوف به حرکت مهرهها نبود. مثلا لوپز به استفاده از نور خورشید برای بردن حریف هم اشاره کرده!
با احترام از توضیح در مورد شطرنج هم عبور میکنیم. چون تاریخچهی شطرنج به خودی خود به اندازهی یک کتاب قطور، گفتنی دارد که در این فرصت نمیگنجند. و صد البته تختهنرد و همخانوادههایش که به اندازهی شطرنج در گسترش بازیهای رومیزی تاثیرگذار بودهاند.
اما وقتی از دوران رنسانس صحبت میکنیم یعنی دربارهی پیشرفت و توسعه در همه چیز صحبت میکنیم. بازیهای رومیزی هم از این قائده مستثنی نیستند. بعد از قرون وسطی و با بهبود شرایط جامعه و کمرنگ شدن سایهی سیاه مسیحیت افراطی، اجتماعات مردمی دوباره شکل گرفتند و تفریح کردن هم به عنوان یک نیاز، جدی گرفته شد. بازیهای کهن دوباره از لابهلای صفحههای خاک خوردهی تاریخ بیرون آمدند و با کشف ابزاری مانند تاس و کارت، تحولات زیادی در نوع تفریح مردم و بازیهای آنها ایجاد شد. استفاده از واژهی کشف به این دلیل است که به احتمال زیاد، اولین بازی کارتی جهان، یک بازی ایرانی است به نام «گَنجَفه». اما اروپا در عصر روشنگری هر چیز خوب و با ارزشی که در طول تاریخ و در هر کجای جهان وجود داشت را تبدیل به نسخهی بهتری از همان چیز کرد. انواع بازیهای کارتی که ما امروز آنها را با نام پاسور یا ورق میشناسیم هم این دستهاند. آنها هم تقریبا همان روند توسعهی شطرنج و تختهنرد را طی کردهاند.
بیش از هر چیز، دو مکانیزم شرطبندی و بلوف در روند پیشرفت بازیهای کارتی تاثیرگذار بودند. نمیتوانیم برای عمل شرطبندی مبدا یا تاریخچهای دقیق در نظر بگیریم. رد پای شرطبندی در دل مکالمهی دو کودک دربارهی پرتاب سنگی به سمت یک هدف هم دیده میشود. اما مکانیزم شرطبندی به عنوان بخشی از یک بازی، با ساخت و سازماندهی قمارخانهها در دوران رنسانس رواج پیدا کرد. در همان سالها شناخت مفاهیم مهم ریاضی مانند احتمالات و عدم قطعیت در کنار مکانیزمهای ساده اما جذابی مثل شرطبندی، بلوف، مزایده و مناقصه قرار گرفتند. بازیهای متنوعی با همان 52 کارت طراحی شد که بسیاری از آنها بدون کوچکترین تغییری، هنوز هم رواج دارند. تنوع بازیها، در دسترس بودن آنها، سهولت در یادگیری و رویای یک شبه پولدار شدن، پای قشر فرودست جامعه را به قمارخانهها باز کرد. و به این ترتیب بازیها در تمام طبقات جامعه نفوذ پیدا کردند. از طرفی بسیاری از هنرمندان، تصویرگری و نقاشی روی کارتهای بازی را انجام میدادند. گاهی یک دسته کارت بازی بیشتر شبیه به یک گالری نقاشی بود با موضوع شاهان، شاهزادهها، ملکهها و شوالیهها که از نظر بصری هم احساس خوبی برای بازیکنها ایجاد میکرد.
شما را به خواندن ادامه مطلب در مقالهی بعدی دعوت میکنم…